جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳ |۱۱ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 13, 2024

این گونه نيست كه تمام شرايع ديرينه رسميت دارند و بشر در انتخاب هر كدام از اين طريق ها مختار و آزاد است، بلكه هدف آيات جز ابطال و برترى انديشى گروهى و بى پايه شمردن الفاظى به نامهاى يهوديت و... چيز ديگرى نيست...

خبرگزاری حوزه/ حضرت آیت الله سبحانی درپاسخ به پرسشی پیرامون آیه 62 سوره بقره (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ)، با استناد به آیات و منابع دینی به تبیین معنا و مفهوم این آیه پرداخته اند.

سوال :گاهى برخى افراد بااستناد به آيه 62 سوره ى بقره بر حقانيت آيين هاى ديگر استدلال مى كنند و مدعى مى شوند كه از نظر قرآن هر انسانى از هر يك از آيين هاى ياد شده در آيه شريفه،( ) پيروى كنده در روز رستاخيز اهل نجات خواهد بود; نظر شما در اين باره چيست؟

پاسخ: قرآن مجيد در اين آيه به اتكاى آياتى كه در آنها، انديشه هاى سست ملل يهود و نصارى منعكس كرده است به انتقاد، از انديشه هاى آنها پرداخته و با يك نداى جهانى و عمومى مى فرمايد: «كه تمام افراد انسانها در پيشگاه خداوند يكسان هستند، و هيچ گروهى بر گروه ديگر برترى ندارد، و اين الفاظ و نام ها كه به هر يك گروهى گرويده اند و چنين فكر كرده اند كه انتساب به اين نام ها، كه من مسلمانم، يهوديم، نصرانيم و... مايه نجات و باعث رستگارى نيست بلكه اينها، الفاظ توخالى و بى ثمرى بيش نيستند و نمى توانند براى انسانها در روز رستاخيز سعادت و رستگارى و امنيت و آرامش تأمين كنند، بلكه اساس نجات و علت آرامش و طرد عوامل ترس و اندوه در روز قيامت، جز اين نيست كه انسانها به راستى از صميم قلب، ايمان بياورند، و ايمان خود را با عمل صالح كه نشانه وجود ايمان در دل او است، توأم سازد و بدون اين دو مطلب هرگز روزنه ى اميدى براى هيچ فردى از اين ملل وجود ندارد.

بنابراين هرگز آيه مورد بحث، ناظر به اين نيست كه تمام شرايع ديرينه رسميت دارند و بشر در انتخاب هر كدام از اين طريق ها مختار و آزاد است بلكه هدف آيات جز ابطال و برترى انديشى گروهى و بى پايه شمردن الفاظى به نامهاى يهوديت و... چيز ديگرى نيست و اين حقيقت نه تنها در اين آيات به طور روشن منعكس گرديده است بلكه در آيات ديگر قرآن نيز منعكس مى باشد و همه آيات سوره ى «والعصر» ناظر به همين قسمت است; اينك آيات اين سوره:

(وَالْعَصْرِ * إِنَّ الإِنْسانَ لَفِى خُسْر * إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ وَتَواصَوا بِالحَقِّ وَتَواصَوا بِالصَّبْرِ).

«سوگند به عصر كه انسان در ضرر است مگر افرادى كه داراى ايمان وعمل صالح باشند و يكديگر را به پيروى  از حق و صبر و بردبارى سفارش كنند».

قرآن مجيد براى بيان اين حقيقت كه ملاك نجات، ايمان واقعى و انجام تكاليف است براى مرتبه دوم، كلمه ايمان را در آيه مورد بحث تكرار مى نمايد و مى فرمايد:

(إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هادُوا وَالنَّصارى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ).

در اين صورت مقصود از (آمنوا)  در آغاز آيه كسانى هستند كه به ظاهر اسلام آورده و نام مؤمن بر آنها گفته مى شود و مقصود از (آمنوا) ى دوم، ايمان واقعى است كه ايمان در قلوب انسان ها جاى مى گيرد و آثار آن در اعمال  و افعال آنها ظاهر مى گردد.

با توجه به اين مقدمه، روشن گرديد كه هدف آيه كوبيدن انديشه هاى نوعى ناسيوناليزم «يهودى گرى» و «مسيحى گرى» است و اين كه براى پيروان اين دو آيين، خصوصيتى وجود ندارد و تمام افراد بشر در پيشگاه خدا يكسان مى باشند همچنان كه هدف انتقاد از اكتفا به انتساب به نام، و فراموش كردن، طهارت نفس و ايمان قلبى و اعمال صالح است.

در اين صورت، نمى توان از آيه، نظريه «صلح كلى» را استفاده كرد و مدعى شد كه پيروان تمام مذاهب و مسالك اهل نجات مى باشند، زيرا آيه مورد بحث، در صدد بيان يك چنين انديشه و فكر نيست، آيه ناظر به نفى انديشه هاى باطل و خودخواهى و انحصارطلبى گروههاى يهود و نصارى است، نه اثبات اين مطلب، كه پيروى از هر آيين مايه نجات و سبب فلاح و رستگارى است و برنامه همه پيامبران در تمام زمان ها مايه سعادت و نجات مى باشد. بلكه بايد در اين قسمت به آيات ديگر مراجعه كرد.

اصولاً هرگز نبايد در تفسير قرآن يك آيه را گرفت و آن را مقياس حق و باطل قرار داد و از آيات ديگر صرف نظر كرد، آيات قرآن هر يك مفسر ديگرى و بيانگر يكديگر مى باشند. اميرمؤمنان درباره آيات قرآن جمله اى دارد كه لازم است همه علاقمندان به تفسير قرآن، از آن پيروى كنند آنجا كه مى فرمايد:

«وينطق بعضه ببعض، ويشهد بعضه على بعض».([1])

«هر كدام به وسيله ديگرى به سخن درآمده و مقصود خود را آشكار مى سازد و برخى بر برخى گواهى مى دهد».

ما وقتى در زمينه رسالت پيامبر به آيات ديگر مراجعه مى كنيم مى بينيم كه قرآن، آنگاه اهل كتاب را هدايت شده مى داند كه آنان، به آنچه كه مسلمانان ايمان آورده اند، ايمان بياورند، چنان كه مى فرمايد:

(فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِاِهْتَدَوا...).([2])

«اگر اهل كتاب به مانند آنچه كه شما مسلمانان به آن ايمان آورديد، ايمان بياورند در اين صورت، هدايت يافته اند».

اكنون بايد ديد كه مسلمانان به چه چيز ايمان آورده اند و كتاب آسمانى آنان چه مى گويد تا يهود و نصارى نيز به آن ايمان بياورند.

آنان مى گويند: پيامبر اسلام، آخرين حلقه از سلسله پيامبران و خاتم آنان مى باشد، آنجا كه قرآن مى فرمايد:

(...وَلكِنْ رَسُولَ الّلهِ وَخاتَمَ النَّبِيِّينَ...).([3])

«پيام آور خدا و خاتم پيامبران است».

اين پيام آور خدا، با نظام وسيع و شريعت كاملى برانگيخته شده است و آيين خود را كامل ترين شريعت ها و كتاب خود را خاتم كتاب ها و مراقب و نگهبان بر ديگر كتاب ها مى داند آنجا كه مى فرمايد:

(وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَمُهَيْمِناً عَلَيْهِ...).([4])

«ما كتاب را به حق به تو نازل كرديم، تصديق كننده كتابهاى پيشين ومراقب و نگهبان آنها است».

«مهيمن» در اصل به حافظ و نگهبان و شاهد و مراقب گفته مى شود، قرآن در حفظ اصول كتاب هاى پيشين مراقبت كامل دارد، ومقصود اين است كه هرگاه در كتاب هاى پيشين تحريفى رخ داد، اين كتاب مراقب آنها است و با مراجعه به اين كتاب نقاط تحريف شده در آن ها به دست مى آيد.

آورنده قرآن چون آخرين حلقه از سلسله پيامبران است وكامل ترين وجامع ترين شريعت را براى مردم آورده است از اين جهت همه جهانيان را  با نداى (...يا أَيُّهَا النّاسُ إِنِّى رَسُولُ اللّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعاً...) ([5]) مورد خطاب قرار داده و جهانى بودن خود را ابلاغ كرده است و پس از آمدن خود، براى پيروى از ديگر كتاب ها هيچ نوع مجوزى قايل نشده است و در سالهاى هفتم و هشتم از بعثت خود، به تمام سران كشورها كه از آيين هاى زرتشت و يا مسيح پيروى مى كردند، نامه ها نوشته و پيروى از آيين خود را براى آنان، الزامى دانسته است و متون نامه هاى تبليغى آن حضرت در كتاب هاى تاريخ موجود است.([6])

نتيجه سخن

خلاصه: هدف آيه نفى امتيازهاى موهوم است كه جامعه يهود  و نصـارى براى خود قايل بودند و امّا اين كه در اين زمان از چه آيين و كتابى بايد پيـروى نمود، در اين قسمت لازم است به ديگر آيات و احاديث مراجعه كرد و همگى به طور اتفاق پيروى از شريعت حضرت ختمى مرتبت را لازم دانستـه و پيروى از آيين هاى ديگر را كه هر كدام براى زمان خاصى بودند، تجويز نمى كنند.([7])

[1] . نهج البلاغه ،خطبه 192، طبع عبده.

[2] . بقره/137.

[3] . احزاب/40.

[4] . مائده/48.

[5] . اعراف/158; آياتى كه بر جهانى بودن رسالت او دلالت دارند بيش از آن است كه در اين جا نقل گردد.

[6] . براى آگاهى از اين نامه به كتاب فروغ ابديت :2/604ـ 636 مراجعه بفرماييد.

[7] . منشور جاويد، ج3، ص 222 ـ 226.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha